ما عشق را رعایت کرده ایم- رامین اعتمادی بزرگ
مطلب زیر رو به مناسبت نمایشگاه اخیر رامین اعتمادی با عنوان ما عشق را رعایت کرده ایم نوشتم. کارها خیلی توجهم رو جلب کرد و مطلبی رو که می خونید امروز نوشتم به دلیل حساسیت موضوع بعیده بشه جایی چاپش کرد چون سانسور چنین متنی تنها یک شیر بی یال و دم ازش باقی می گذاره که اصلاْ به مذاقم خوشایند نیست:
ناگهان عشق..[1]
« گویا از دیرباز به نظام ویکتوریایی تن دادهایم و حتی امروز نیز از آن تبعیت می کنیم. زاهدنمایی شاهانه ای بر تارک سکژوالیتهی تودار، صامت و ریاکار ما خودنمایی می کند»[2] « میشل فوکو»
رامین اعتمادی بزرگ اردیبهشت امسال با مجموعه ما عشق را رعایت کرده ایم به گالری محسن بازگشت.
وارد گالری که می شویم اندامهایی در هم پیچیده و اغواگر انتظار می کشند تا غافلگیرمان کنند. هیجان مواجهه با گفتمان ممنوعه ی لذت، بن مایه ی این نمایشگاه است . هنرمند در این مجموعه در مقابله با تسلط گفتار سانسور ، از سلاحی مشابه یعنی خود سانسور بهره میگیرد. اعتمادی با حذف اندام ها و با استفاده از اندام های بی خطر و عموماً غیر جنسی دست و پا، هوشمندانه امر « نامشروع» را در قالبی «مشروع» به تصویر میکشد.
در دو مجموعه ی قبلی، اعتمادی یعنی «اسناد رامین اعتمادی بزرگ» و « اسناد یک تراژدی» مشارکت مستقیم مخاطبان اثر را شکل می داد، در مجموعه فعلی ولی این مشارکت به طرزی متفاوت وجود داشت قوه تخیل بیننده قرار بود بخش هایی را که هنرمند حذف کرده را حدس بزند و به این ترتیب چالشی در مواجهه با هر اثر پدید می آمد که گویی در حال تکمیل پازلی وسوسه انگیز هستی.
حوزهی جنسیت درآثار هنرمندان معاصر ایرانی، قلمرویی نامکشوف و اجباراً کم تردد است. مرور سابقه کهن تاریخی ایران در پیچ و خم دالان های داستان های هزار و یکشب و مناسبات میان اربابان و کنیزکان، غلامان و زنان حرمسرا و نمودهای آن که در ادبیات و نیز تعدادی از نگاره ها به ویژه نگاره های مکتب اصفهان قابل ردگیری است، نشان می دهد که سکوت حاکم در قبال سکژوالیته حداقل در حیطه هنر، امری نسبتاً معاصر است. اما شکستن این سکوت در مجموعه هایی نظیر مجموعهی اخیر اعتمادی، برون رفت او از تسلط گفتمان قدرت بر گفتار س ک س است. این جا منظور از قدرت، الزاماً آن قدرتی نیست که از مراجع قانونی یا دینی ، ممنوعیت ها و محدودیت هایی را بر روابط جنسی اعمال میکند، بلکه قدرتی که در بطن فرهنگ اجتماع شکل گرفته و سکژوالیته را محبوس کرده، آن را به خانه ها منتقل می کند و کارکردهای غیر از تولید مثل را برای آن مضموم می داند و سعی در سامان دادن روابط می کند .ساز و کاری که از منظر فوکو با خلق محدودیت به تحریک و تکثیر بیشتر رانه های جنسی منجر می شود. در حقیقت مخاطبان این نمایشگاه ناخواسته به سرک کشیدن در زوایایی از حریم خصوصی در یکی از عمومیترین نهادهای اجتماعی فراخوانده شده اند. اساساً جذابیت امر ممنوع هم از همین خصیصه ناشی می شود.
رامین اعتمادی بزرگ در این مجموعه ما را به تماشای سرودی از آزادی دعوت کرده بود. حس بعد از دیدن این نمایشگاه شبیه رهایی بعد از اعتراف، خوشایند و سبکبالانه بود. میشل فوکو جایی در اثر فوق العاده اش اراده به دانستن می نویسد:« ... اما شاید دلیل دیگری وجود داشته باشد که صورتبندی مناسبات س ک س و قدرت، بر حسب سرکوب را برای ما تا به این اندازه رضایت بخش می کند: چیزی که می توان آن را منفعتِ گوینده نامید. اگر س ک س سرکوب می شود یعنی محکوم به ممنوعیت و عدم وجود و سکوت می شود، صرف سخن گفتن از آن و سخن گفتن از سرکوب آن نوعی تخطی عمدی است و آن کسی که چنین زبانی را به کار می گیرد تا حدودی خود را بیرون از قدرت قرار می دهد، قانون را سرکوب می کند و آزادی آینده را هرچند اندک، جلو می اندازد» [3]
مهسافرهادی کیا 27/2/1391
[1] .عنوان این نوشته برگرفته از بخشی از این شعر احمد شاملوست:
ناگهان
عشق
آفتاب وار
نقاب برافکند
و بام و در
به صورت تجلی
دراکند،
شعشعه ای آذرخش وار
فروکاست
و انسان
برخاست.
2. اراده به دانستن.1390. میشل فوکو. ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. نشر نی . ص9
3.همان.ص 13