استیتمنت نمایشگاه امیرنصر کم گویان در گالری شیرین:

 تضاد میان طبیعت و فرهنگ یکی از مهم‌ترین تقابل‌های دوتایی به شمار می‌رود. وضعیت این دو «قطب» نسبت به یکدیگر در فاز پساصنعتی ارتباطی درهم تنیده، پیچیده و حتی موقعیتی تفکیک ناپذیر را به وجود می‌آورد. درک این مساله که طبیعت به عنوان واحدی ارگانیک چیزی به جز ساختارهای درهم پیچیده و پیشرفته‌ی ریاضی نیست و از سویی دیگر دستگاه‌های پیچیدۀ مکانیکی به لحاظ کارکرد و یکپارچگی نهایی تشابه‌های قابل توجهی با واحدهای طبیعی نشان می دهند، معیارهای سنجش امر «پیشرفته» نسبت به «بدوی» را متزلزل‌تر کرده و پرداختن به این مضمون را بدل به فعلی بازیگوشانه می کند.  

علیرغم میل به تنش، دیالوگ میان طبیعت و تکنلُژی در آثار امیر‌نصر‌کم‌گویان، به جدال ختم نمی‌شود. هنرمند در این مجموعه دست به نمادپردازی دوالیستی از این دوگانه در قالب پرنده به مثابه نماد امر ارگانیک و دستگاه های درهم پیچیده به نمایندگی از پدیده‌های مکانیکی می‌زند و سپس روایتی از برخورد( نمی‌توان گفت جدال) میان این دو را بر سطح فولاد حک می‌کند. قرارگیری پرندگان ظریف و پر جزئیات در کنار دستگاه‌های پیچیده، عجیب و غریب و مضحک و مهیب، مواجهۀ طبیعت را با تکنلُژی به مثابه پدیده‌ای والا -به معنای امری مبهم و ترسناک- به تصویر می‌کشد. هرچند در نگاه اول ماهیت خطی و ریاضی‌گونۀ طراحی دستگاه‌ها، یادآور طراحی‌های علمی و مشاهده‌محور داوینچی است، اما مسیر کم‌گویان نه به غور در قوانین بنیادی و فعل و انفعال طبیعت یا پژوهشی علمی بلکه بالعکس بیشتر به واسازی ستایشی از این دست منجر می‌شود. دستگاه‌های پیچیدۀ او با ماهیتی نمادین، غیرکاربردی و  شبه دادائیستی در هیئت غول‌های بیش و شاخ و دم دست به روایتی ابزُرد از تکنُلژی فزایندۀ صنعتی می‌زنند، این ماشین‌ها مانند ماشین‌ها و چرخ دنده‌های دادائیستی پیکابیا، قادر به انجام کاری نیستند، بلکه تنها تمثیلی پراغراق و طعنه‌آمیز از صنعت را روایت می‌کنند.  

 با این حال‌ تعامل میان این دو قطب در این مجموعه تنها ختم به تقابل نشده است، تا جایی که به نظر می‌رسد حتی بی‌اعتنا به خواست هنرمند به نوعی عشقبازی پنهان مشغولند. کنش‌های پرندگان در تودرتوی این ساختارها علیرغم تنشی کم عمق، نشان از تعاملی مبتنی بر پذیرش دارد. تبدیل دانه‌ی تغذیه‌کننده، در استحاله‌ای نمادین به پیچ و گاه درهم آمیختگی اعضا و اجزا گواهی است بر این مدعا. به این ترتیب روی دیگر سکۀ غرابت «ذاتی» این دو جهان، یعنی جذبه و قرابت پنهان و کشش میان نامتجانس‌ها، خود را در آثار پدیدار می‌کند.  حتی حالت‌های هیستریک یا تقلاهای پرندگان و یا سکون و کنجکاویشان در کنار این ماشین‌ها حکایت از آغاز بده بستان دارد.

از سویی دیگر حکاکی تصاویر بر زمینۀ فولاد نیز با یکپارچه سازی عناصر تصویر، به یاری آشتی میان این دو  بر سر بستری مشترک می‌آید.  شیوه‌ی گراوور، به عنوان یک سبک قدیمی، که در آثار هنرمندان اروپای شمالی قرن‌های شانزدهم و هفدهم هم‌چون آلبرشت دورر و ویلیام هُگارث در خدمت روایتگری درآمد و در مورد دوم به روایت نیشخند‌آمیزی از شرایط اجتماعی منجر شد، در آثار کم‌گویان ابزاری مناسب جهت روایتی ابزُرد از بازی الاکلنگ‌گونه‌ی  میان سنت و مدرنیته شده است.

به این ترتیب رابطۀ فروکاسته شده و دوقطبی  مبتنی بر تضاد ارگانیک/ مکانیکی در این مجموعه به لایه‌های پیچیده تر معنایی رهنمون می‌شود. تفاوت مضمون و سبک آثار هنرمند در قالب تعمق‌های فلسفی، علمی هنرمند و سبک اجرایش باعث جدایی مسیر او از جریان‌های کم بضاعت هنر معاصر ایران شده است. در مواجهه با این مجموعه انگار به تماشای «عصر جدید» نشسته‌ایم، کنش‌های ناشیانه‌ی ارگانیک در برابر مکانیکی یادآور معصومیت کودکانۀ چاپلین در میان دنیای چرخ دنده‌ها است  و کنش‌هایی که هم مضحک بود و هم می‌گریاند.

مهسافرهادی‌کیا

مهرماه 91