آقای ماهور طوسی کیوریتور نمایشگاه آمریکا خوشگله که در مطلب قبلی از نمایشگاهشان نام بردم پاسخی برایم ارسال کردند که لازم می دانم برای احترام به ایشان و آزادی بیان و نقد و اطلاع خوانندگان عیناً مطلب را نقل کنم و پس از آن جوابیۀ من به ایشان که در پایین متن آورده شده و اما متن آقای طوسی:

« خواستم مطلبی به تفصیل در جواب نقدی که نوشتید بنویسم،پشیمان شدم.دیدم که خانه ازپای بست ویران است.بنابراین به ذکر چند نکته بسنده میکنم.قبل از اینکه مطلبی را به اشتراک بگذارید،بدهید کسی ویرایش کند،هیچ اشکالی ندارد."فضایی شبه پاپ"بی معناست. علیه:یعنی برضد.پس علیه،بر نمیخواهد،حشو است."تبدیل به کشک شده"محترمانه نیست.البته خود دانید. "در چنین کانتکست مفتضحی لگدمال میشود"گرچه کانتکست در فرهنگ لغت به معنای بستر،متن،فضا و...است برای بیان مفاهیمی متفاوت ازاین بکار میرود.باید بنویسید:درچنین فضای مفتضحی. 

بجای یک پاراگرافی بی سروته باید بگذارید:پاراگرافی بی سرو ته یا یک پاراگراف بی سروته.هرچند پاراگرافی بی سروته فارسی تر است.آنجا که گفتید آقای ایکس نشسته و دارد کارهای یکسری جوان بیچاره را زیرو رو میکند به این معناست که آقای ایکس که من باشم از آرتیستهای نمایشگاه مسن تر هستم که این چنین نیست.من متوجه نمیشوم آیا کار منتقد غیب گویی است؟به ما هم یاد دهید.چطور به این نتیجه رسیدید من نشسته ام کار یکسری جوان معصوم را زیرو رو میکنم بعد یکدفعه دینگ دینگ!اصلاً بگذارید ببینم شما نمایشگاه را دیدید؟استیتمنت را خواندید؟بعید میدانم.اگر دیده بودید برایتان سوال نمیشد نمایشگاه ،له یا علیه آمریکاست.مسئله این نیست.ممکن است نمایشگاه را هم دیده باشید اما لازم بود قبل از اینکه توهین نامه بنویسید این کتابها را میخواندید،اوتوپیا:تامس مور،آمریکا:بودریار،آمریکا کافکا.کتابهای دشواری نیستند،در همۀ کتاب فروشی های شهر هم پیدا میشوند.تازه آمریکای کافکا هم رمان است قول میدهم از خواندنش لذت ببرید.هنوز هم دیر نشده،بخوانید،به خیلی از ابهاماتتان پاسخ میدهد.بیاد داشته باشید قبل از اینکه نقد کنید مجهز شوید.اگر راجع به مسئله ای چیزی نمیدانید خاموش باشید.حرف اخر اینکه مطمئن اید به سراغ متصدی گالری(گالری دار)رفتید؟او به شما گفت نمایشگاه انفرادی نمیگذارد؟همین حالا درآنجا نمایشگاه انفرادی در حال برگزاری است.قبلاً هم بوده،همیشه بوده و هست.یعنی میخواهید بگویید شما سری به گالری های تهران نمیزنید و در اوج بی خبری چیز مینویسید!

وله ایضاً/ماهور طوسی

و پاسخ من به ایشان :

«آقای طوسی

من یک منتقدم و شما یک هنرمند و «نمایشگاه گردان»، کار شما این است که اثر هنری تولید کنید و کار من نقد و بررسی آن ، به همین سادگی. من شما را شخصاً نمی شناسم پس با شخص شما خصومتی ندارم. حتی برای شخصی نشدن بحث  از ذکر نام شما خودداری کردم. من حق دارم  نمایشگاه شما را نقد کنم و شما هم متقابلاً حق دارید از خود دفاع کنید و حتی  نقد مرا مورد انتقاد قرار دهید ولی پیش از هر چیز نباید فراموش کنیم که این جا میدان جنگ نیست.  فکر می کنم که مشکل اصلی این جاست که  بر خلاف آن چه باید باشد، آن قدر اظهار نظر و نقد پیرامون رویدادهای هنری کم است و معمولاً قضیه به به‌به و چه‌چه های دوستانه ختم می‌شود که زمانی که نقدی صورت می‌گیرد، با واکنشی این چنین خصمانه مواجه می شود. اما این مقدمه را گفتم که بگویم لزومی به پاسخ ندارم چون شما نمایشگاهتان را برپا کرده اید و من هم نظرم را نسبت به آن گفته ام و حال قضاوت با مخاطب است . اما به دلیل اعتقادی که به گفتگو دارم  و از آنجایی که معتقدم یک منتقد در درجۀ اول می‌بایست اولاً نگاهی عینی و بدور از حب و بغض داشته باشد و ثانیاً خود می‌بایست الگوی انتقادپذیری باشد تن به این پاسخ می دهم :

1-     در پاراگراف اول ایراداتی بر ادبیات من گرفته اید: برخی از آن ها وارد نیست.  به عنوان مثال« فضایی شبه پاپ » اصلاً بی معنا نیست اثر خود شما که اشل بزرگی از فندک زیپو بود دقیقاً مشابه آثار هنرمند پاپ آرتیست آمریکایی کلاس الدنبرگ است که اشیای زندگی روزمره را در ابعادی بزرگ در مدیوم مجسمه اجرا می‌کرد. هم چنین شما را ارجاع می‌دهم به اثر سپیده ترقی کن با عنوان رویا که پرچم آمریکا بر روی متکاهایی کوچک دوخته شده بود و اما اثر حامد رشتیان که حکاکی نقشۀ آمریکا بر روی برنج بود که به شدت وارد حیطه های فرهنگ عامه و اشیای روزمره می شوند و غیر از این سه اثر، ویدوی محمد اسکندری با عنوان تهاجم فرهنگی به لحاظ مضمون کاملاً نمایشگر فرهنگ عامه بود . هم چنین اثر علی هنرور که مستقیماً آیکون ‌های آمریکایی را هدف قرار داده بود آیکون‌هایی چون مایکل جکسن و مرلین مونرو که به خوبی پهلو به پهلوی آثار استاد اعظم هنرپاپ یعنی اندی وارهل می زد. با این اوصاف فضایی شبه پاپ به خوبی و دقت توضیح دهندۀ عصارۀ محتوا و سبک این نمایشگاه است و در ضمن یادآوری می‌کنم این توصیف اصلاً بار منفی ندارد، بلکه صرفاً صفتی توضیح دهنده و توصیف کننده است. اصولاً یکی از مراحل مهم نقد تدقیق اوصاف است و پرهیز از کلی گویی و به کاربردن توصیف های غیر دقیق.

 

2- بر کاربست رایج برخی غلط های مصطلح در نوشته ایراد گرفته اید که بوی خصومت می‌دهد. یعنی تلاش کرده اید تا با به رخ کشیدن آن ها نویسنده و متن را بی اعتبار توصیف کنید.مانند برعلیه یا کانتکست که اولی اشتباهی مصطلح است که لطمه ای به بحث نمی زند و دومی را باید به حساب بی دقتی گذاشت که از این پس مد نظر قرار خواهم داد. اما در مورد این که متنم را به کسی بدهم برای ویرایش چیزی جز کینۀ شما را نمی رساند چون اولاً نگارنده خود نویسنده و محقق است و در ثانی اگر هم برای انتشار کتابم از یک ویراستار کمک بگیرم به جاست ولی برای یک مطلب وبلاگی ابداً لزومی به این کار نیست.

 

3- اما در مورد سن و سال شما: بنده غیبگو نیستم و  کافی بود نگاهی به کاتالوگ نمایشگاه بیندازیم تا بفهمیم که متولد 1363 هستید، لزومی هم ندارد که شما کهنسال باشید تا بتوانید کار جوانان را زیر و رو کنید. و نکته ای مهم تر: ظاهراً شما تمامی این نقد را به خودتان گرفته اید در صورتی که تنها روی سخن این بخش با شما بود: « و به غیر از دو یا سه اثر که مستقیماً به موضوع آمریکا می‌پرداخت، باقی کارها به طرز نامنسجم و غیرمرتبطی توسط نمایشگاه‌گردان گرد‌آوری شده بودند.  موضع نمایشگاه گردان کاملاً مبهم بود یعنی تز اصلی که نقطه ای پایه‌ای در راه‌اندازی یک نمایشگاه است در آن دیده نمی شد، مشخص نبود رویکرد نمایشگاه در بزرگداشت آمریکاست یا بر علیه آن.  نامگذاری آثاری که هیچ تم مشترکی با نمایشگاه نداشتند به اسم «آمریکا» و رفع تکلیف با وصله کردن یک نام حتی از این هم دردناک تر بود».

 

4- در مورد استیتمنت متن کامل آن عیناً به این شکل بود:

«این نمایشگاه  دربارۀ آمریکا نیست. دربارۀ خودمان است، آنچه دوست داریم محقق شود، آنچه امیدوارمان می کند، دربارۀ آنچه دلسردمان می‌کند، درنگی است بر خودمان. آمریکا بارها و بارها کشف شده است و این روند همچنان ادامه دارد. در برخورد با آمریکا هربار با تعابیر جدید و متناقضی روبرو می شویم که برساختۀ ذهن ماست.

سرزمین آرزوها، برهوت عاری از فرهنگ، ینگۀ دنیا، فرقی نمی‌کند، بسته به این که کجای این سیاره زندگی می کنیم این تعابیر هم تغییر می‌کنند، گویی تداوم حیات آن به بازتابش در جهان بیرون بسته است.

آمریکا محدود به مختصات جغرافیایی 77(درجه) غربی و 38 ( درجه) شمالی ببین مدار قطبی شمالگان و مدار راس السرطان نیست، هرکجا می‌تواند به شکلی حضور یابد و تو برای فهم خود و جایی که در آن ایستاده ای قهراً باید به ان بنگری. این بار از اینجا یعنی: در فاصلۀ 11469 کیلومتری با مرکز آن»

و اما ارجاعی که به چند کتاب داده‌اید ابداً کمکی به حل مشکل نمی‌کند،  قرار نیست ما آن کتابها را خوانده باشیم تا با نمایشگاه شما ارتباط برقرار کنیم آثار می بایست در کنار یک دیگر و در کنار استیتمنت و نامگذاری شما با ما سخن بگویند.بله شما استیتمنت خوبی نوشته اید و خوبتر این که برای نوشته تان پشتوانه هایی دارید که در قالب چند کتاب معرفی کردید اما: ارتباط استیتمنت با بدنۀ آثار ضعیف است  این تنها مشکل نمایشگاه شما نیست موارد بسیاری می‌بینیم مانند نمایشگاه بینابینیت که استیتمنت انسان رو به وجد می‌آورد ولی هنگاهی که به دیدن آثار می‌رفتیم اصلاً ارتباط معناداری با آن‌ها نداشت. این دقیقاً مانند این است که من به جای نوشتن نقد یک اثر کل متن را به بیان جملات زیبا و فلسفی بپردازم که به خودی خود خوب ولی نامرتبط با چیزی است که قرار است وصف کنم. شما وظیفه دارید به عنوان یک کیوریتور معنا را نه تنها در استیتمنت بلکه در قالب آثار به بیننده منتقل کنید. آثار هم به نظر من به خودی خود همگی مردود نبودند  اتفاقاً پتانسیل ‌های خوبی در برخی مانند کار خانم پروین شکری یا علی هنرور و یا گروه کاربالو فرمان دیده می شد. مسالۀ ارتباط و چگونگی گرد هم آمدن و طرح تز در رابطه با آثار است که مورد نقد من قرار گرفت. در مورد کار خانم صفایی و قرارگیریش که گویی به زور نامگذاری شده و در دل نمایشگاه جا شده بود هم سویۀ نقد هم علیه شما و هم ایشان است.

بله من به سراغ متصدی گالری( و نه گالری دار) که خانم جوانی بود رفتم. سخن ایشان دروغ یا راست، نتایج آن را دقیقاً می بینیم تازه اگر حرف ایشان درست باشد باز جای امیدواری است که فکر کنیم بی برنامه  از سر اتفاق یک سری رویدادها رخ می دهد اگر برنامه ریزی شده باشد که ... و اما در مورد حضور من در گالری ها نوشته هایم مسلماً بر مبنای تله پاتی شکل نمی گیرد. بنده نه تنها به دیدن آثار می روم بلکه یادداشت برداری و ثبت دقیق اطلاعات پایه ای ترین کاری است که به عنوان یک پژوهشگر انجام می دهم و توضیحات بالا مسلماً گواهی است بر این مدعا.

 در پایان نیازی به تاکید بر این مساله نمی بینم که نقد من نه بر شخص شما بلکه بر بخش هایی از کار شماست « بر خیالی صلحشان و جنگشان    بر خیالی فخرشان و ننگشان»...