متن زیر نقدی است بر نمایشگاه «بی نام» محمد مهدی طباطبایی  که برای هنر فردا نوشته شده:

محمد مهدی طباطبایی آذر ماه 91، مجموعۀ «بی‌نام» را به گالری طراحان آزاد آورد. مجموعه‌ای که هرچند به لحاظ نشانه‌‌شناختی، در تداوم مجموعه‌های قبلی هنرمند بود، اما به لحاظ سبک، ورود هنرمند به حوزه‌ای رئالیستی‌تر را اعلام می‌کرد. 

آثار این نمایشگاه به دو بخش تقسیم می‌شوند: سه اثر از مجموعۀ قبلی هنرمند با عنوان« تو مشغول مردنت بودی» و باقی آثار از مجموعۀ جدید بی‌نام. «تو مشغول مردنت بودی» چنان که از نامش برمی‌آید حکایت مرگ درونی یا روزمرگی و زوال و انحطاط انسان‌هایی است که در پس زمینه‌ای خاکستری و با رنگ‌هایی رقیق و به سبکی طراحی‌گون، محو شده‌اند و به زوال و فراموشی فرو رفته‌اند، در حالی که در پلان جلو گل رزی شاداب و رنگی بخشی از بدن و عمدتاً لب‌ها را پوشانده است و به همین سبب پارادوکس آشکاری را میان بود و نمود، آن‌چه هستیم و آن‌چه می‌نماییم به وجود آورده است. هنرمند در این آثار، تکنیک عکاسی را وارد حوزۀ نقاشی می‌کند درست مانند لحظه‌ای که یک عکاس  بر سوژه‌ای فکوس کرده و سوژه‌ی پشتی را وارد عمق میدان فراموشی و ابهام می‌کند و از این طریق به طرز موفقی مضمون را در قالب فرم و تکنیک مرتبط و معنادار به ساحت تصویر می‌آورد.

مجموعۀ بی نام اما به سختی تن به افشای رمزگانش می‌دهد، خوانش رمزگان این مجموعه تا حد زیادی منوط به آشنایی با زمینه‌های قبلی و آثار پیشین هنرمند است. عروسک‌های دست و پا و گاهی سربریده مجموعه‌های قبلی این جا هم چنان حضور دارند، اما بسیار سه بعدی‌تر و جسیم‌تر و آن‌قدر به واقعیت نزدیک که ترساننده، آزار دهنده و ترحم برانگیز می شوند. دریکی از آثار، سیزده عروسک سربریده بر روی یکدیگر هرلحظه ممکن است از روی یکدیگر بلغزند و به بیرون از تابلو، درست جلوی پای ما بیفتند.  از لحاظ واقع‌گرایی و نیز پس زمینۀ سیاه آثار، این مجموعه تداومی فرمال و مضمونی از مجموعۀ ناخوشی‌ها به نظر می‌رسد، که روایتی تاثیرگذار و خلاق از زندگی شخصی هنرمند بود. هنرمند در این مجموعه نیز از سه‌لتی‌ها بهره می‌گیرد، اگر در مجموعۀ ناخوشی ها کودک در میان انبوهی از نسخه‌های پزشکی و رژیم‌های غذایی گرفتار بود، در این مجموعه اسب چوبی دوپاره شده و نیم تنه‌های مردانه و نیز تصاویری والدگونه این محدودیت را اعمال می‌کنند.

 اما به جز عنصر آشنا و تکرار شوندۀ عروسک یا کودک به مثابه عروسک، طباطبایی مخاطب را  با ابهامی عامدانه و بن‌بست‌گونه روبرو می‌کند. چنان که در بیانیۀ نمایشگاه می‌نویسد:«... اما زمانی که یک مجموعه نامی را از آن خود می‌کند، خوانش خاصی را که تحت تاثیر نام مجموعه است، بر مخاطب تحمیل و مخاطب را شریک خوانش هنرمند از اثر هنری می کند و لاجرم مخاطب ذیل نام مجموعه به اثر توجه می‌نماید. از این رو نام این مجموعه بی‌نام شد تا مخاطب درگیر نامی که برای آن انتخاب کردم نگردد و خوانش خود را بدون هیج پیش فرضی از آثار داشته باشد». هرچند آثار بدون عنوان یکی از مدل‌های رایج در نام گذاری آثار هنری هستند، اما صرف نام ننهادن بر آثاری که آن چنان عمومی و کلی نیستند تا برای هر مخاطب نقش آینه را ایفا کنند یا آن قدر انتزاعی مانند آثار پالک که نام نهادن عملاً تحمیل نامی بر کلیت نامحدود و دلالت‌های بیکران آن محسوب شود،  الزاما کمکی به آزادی مخاطب در تحلیل معنای اثر نمی‌کند. باید پذیرفت که اثر هنری امروزه صرفاً تعدادی تابلو بر دیوار گالری نیست، بلکه بیانیه، نام اثر، فضای گالری، نورها و نحوۀ چیدمان و حتی نقدهای نوشته شده بر اثر، همه و همه یک اثر هنری را شکل می‌دهند که هرکدام در عین حال که مشغول مرزبندی و تبیین حیطه‌ها هستند، اگر دچار بیش علنی‌سازی و سطحی‌گویی نشوند، خوانش مخاطب را محدود نخواهند کرد.

 مهسافرهادی‌کیا