نشست عصر هنر چارسو درباره نمایشگاه «نگاهی دیگر»، سه‌شنبه پنجم دی برگزار شد. «نگاهی دیگر» نمایشگاهی گروهی بزرگی بود که زیر عنوان «مروری بر آثار سه نسل زنان نقاش ایران» و «به یاد منصوره حسینی» در پاییز ۹۱ در گالری پردیس ملت به‌نمایش درآمد. جلسه با حضور تعدادی از هنرمندان حاضر در نمایشگاه و با غیبت غیرمنتظره‌ی دبیر نمایشگاه تشکیل شد. رعنا فرنود، شهلا حسینی، معصومه مظفری، فرح ابوالقاسم، آزاده رزاق‌دوست و لیلی رشیدی در کنار مینا غازیانی، مهمانان این نشست بودند.  

تردیدی نیست که صرف گردهمایی حدود ۵۰ هنرمند در ایران برای برپایی نمایشگاهی گروهی با درون‌مایه‌ای جنسیتی (که ظاهرا صرف نظر از نمایشگاه‌های فرمایشی «تجلی احساس» اولین در نوع خود بود) کار دشواری است. همچنین نمایشگاه این امکان را به‌وجود آورد که آثار شماری از نقاشان زن ایرانی در کنار هم دیده شود. از این لحاظ تلاش فرناز محمدی دبیر این نمایشگاه قابل توجه به‌نظر می‌رسد. با این همه، به قول رعنا فرنود این نمایشگاه را در نهایت باید بیش‌تر یک «فرصت‌سوزی» دانست. همچنین تبدیل‌کردن نمایشگاهی موزه ای با اهمیت آکادمیک و ملی، به نمایشگاهی با جنبه‌ی اقتصادی و سودجویانه یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی بود که برگزارکنندگان مرتکب شدند. 

نمایشگاه این فرصت را به‌وجود آورد که بار دیگر آثار هنرمندان برجسته‌ی نقاشی ایران کسانی چون لیلی متین دفتری، پروانه اعتمادی، بهجت صدر، فریده لاشایی، و ایران درودی در کنار هم دیده شوند. اما به‌رغم کم‌نظیر بودن این موقعیت، نمایشگاه از ضعف‌های روشن و آزاردهنده‌ای رنج می‌برد. کارهایی با کیفیت دیداری نازل در کنار برخی از شاهکارهای هنری قرار گرفته بودند، و در یک مورد شاهکاری از پروانه اعتمادی در کنار در ورودی و کنار تابلوی منوی کافه‌ی گالری نصب شده بود. عدم مطالعه و پژوهش کافی در انتخاب آثار و بیانیه نمایشگاه، مخاطب را با ملغمه‌‌ای سرگیجه‌آور مواجه می‌کرد. نمایشگاهی که در زیرعنوانش ادعای بررسی سه نسل از هنرمندان را مطرح می‌کند، حتا زحمت نصب گاه‌شمارانه‌ی آثار را برای درک یک خط سیر ساده‌ی تاریخی هم به خود نداده بود و آثار مطلقا بی‌هیچ نظمی در کنار هم قرار گرفته بودند.

نکته‌ی متناقض‌نما اما جالب‌توجه این‌جا بود که بسیاری از ناراضیان اصلی نمایشگاه را خود هنرمندان شرکت‌کننده در آن تشکیل می‌دادند. هنرمندانی که تنها برای هدفی ارجمند، یعنی ادای دینی به هنرمندان زن و احترام به تلاشی که برای شکست تبعیض برداشته شده است، تصمیم به شرکت در این نمایشگاه گرفته بودند. تقریبا تک‌تک هنرمندان حاضر در نشست دلسردی خود را از نتیجه‌ی نهایی اعلام کردند، هرچند در برخی از موارد بودن این نمایشگاه با همه‌ی نقص‌هایش را بر نبودنش ترجیح دادند. 

نتیجه اما در هر حال چیزی نبود که برای کسی دلچسب باشد. در اولین گام گالری‌دار/دبیر از هنرمند می‌خواهد آخرین کار به نمایش درنیامده‌ی خود را به او بدهد، و این یعنی نادیده گرفتن مهم‌ترین بخش گردآوری آثار یک نمایشگاه. به این معنا که دبیر، انتخاب آثاری مرتبط با اندیشه‌ی محوری نمایشگاه و نیز ارتباط و گفت‌و‌گوی درونی و هماهنگ لازم میان کل آثار را قربانی تازگی کارها کرده بود. این برخورد شائبه‌ی نگاهی ابزاری و صرفا مبتنی بر فروش آثار و برخوردی عموما بازارمحور را تقویت می‌کند، چراکه تنها در این صورت است که برگزارکنندگان آماده‌ی پذیرش پرداخت بهای گزاف نقض برخی از بنیادین‌ترین اصول ترکیب‌بندی یک نمایشگاه درون‌مایه‌محور می‌گردند.  

این طبیعی است که هر انتخابی در نهایت مخالفین و موافقینی دارد، اما نقد دیگر هنرمندان شرکت‌کننده در نشست معطوف می‌شد به نحوه‌ی انتخاب هنرمندان که شماری (به‌ویژه از نسل تازه) از قلم افتادند و عده‌ی دیگری جایگزین شدند که به‌هیچ‌وجه نمایندگان به‌حق و نماینده‌ی نسل خود به‌شمار نمی‌روند. به‌نظر می‌رسد برگزارکنندگان در مواردی به‌جای انتخاب از میان هنرمندانی که به‌لحاظ هنری موفق‌اند، به هنرمندان مشهور در عرصه‌ی بازار روی آورده بودند.

اگر این فرصتی دانسته می‌شود که از دست رفت، عمدتا به این سبب است که نمایشگاه می‌توانست دست به انتخاب‌های هوشمندانه و دقیقی بزند. زمانی که ایده‌ی نمایشگاه بر محور جنسیت هنرمندان آن شکل می‌گیرد، آثار آن می‌توانست از میان نمونه‌هایی انتخاب شوند که به بهترین نحو بازنمایانده‌ی این بُعد هویتی باشند، و یا این‌که هنرمندان منتخب باید نمونه‌های محدود اما تاثیرگذار در هنر مدرن ایران باشند نه این‌که تعداد زیادی از هنرمندان آن‌هم با قید ارایه آخرین اثر خود به آن راه یابند. حاصل نمایشگاهی است که نگاهی به شدت کمّی به هنر دارد و کیفیت را قربانی می‌کند.

علاوه بر نقد‌هایی که بر نمایشگاه‌گردانی آثار وجود داشت، بحث‌هایی نیز درمورد هنر زنان، نحوه‌ی انعکاس جنسیت زنان در آثارشان و اصولا نسبت میان اثر هنری و جنسیت، مساله‌ی برخورد تبعیض‌آمیز با هنرمندان زن در میان نهادها و جامعه‌ی هنری نیز در این نشست مورد بحث قرار گرفت. تقریبا همه‌ی شرکت‌کنندگان باور داشتند که چیزی به نام «ژانر زنانه‌» در هنر وجود ندارد و آنان این برچسب‌ها را نمی‌پذیرند. به نظر آنان «ویژگی زنانه» نه عرصه‌ی انکارند، نه تاکید.

رعنا فرنود نادیده گرفتن «مسائل زنان» را خودفریبی دانست و شهلا حسینی تجربه‌ی تبعیض در عرصه‌ی هنرهای دیداری ایران را شایع و قدرتمند خواند. او همچنین از این‌که در گذشته به گروه «دنا» که در واکنش به این گونه نابرابرهای شکل گرفت، نپیوست ابراز پیشیمانی کرد. فرح ابوالقاسم به موضوع بازنمایی زنان در هنر امروز ایران اشاره کرد و نسبت به استفاده‌ی سطحی و سودجویانه از کلیشه‌های فرهنگی مرتبط به زنان در این کارها هشدار داد. معصومه مظفری بر این نکته انگشت گذاشت که نقاشی‌هایش حتا اگر تصویر مردان باشد، انعکاسی از هویت او به‌عنوان یک زن‌اند. او تاکید کرد که برخلاف نسل تازه توجه به ابعاد زنانه‌ی شخصیت در نسل او پس زده می‌شد و بنابراین در کارهایشان هم نمود زیادی پیدا می‌کند.

نمایشگاه «نگاهی دیگر» بیش از هرچیز نیازمند پژوهش پیش از برگزاری بود. بسیاری از دانشجویان هنر این کشور در حال حاضر به فمینیسم در اشکال گوناگون آن علاقه نشان می‌دهند و به‌طرزی جدی درباره‌ی آن می‌خوانند و گاه می‌نویسند. متاسفانه نمایشگاه (که البته در نهایت، بودنش بهتر از نبودنش بود) از شعور جمعی این اندیشمندان جوان فعال در هنر ایران پایین‌تر ایستاد، و این یعنی نادیده‌انگاشتن سرمایه‌ها.

 مهسافرهادی‌کیا