خویشتنهای درحال گذر ؛ ازآنِخودسازی در آثار سیندی شرمن
«هیچ هویت جنسی در پس بیانهای آن جنسیت وجود ندارد. آن هویتی که راجع به آن حرف زده میشود، به طرزی بازیگرانه توسط همان نمودهایی ساخته میشوند که گفته می شود نتایج آن{هویت} هستند». ( جودیت باتلِر)[1]
سیندی شرمن را بدون شک میبایست یکی از پراهمیتترین هنرمندان و چهرههای شاخص پست مدرنیسم به شمار آورد.ایده های مرکزی آثار شرمن حول محور رسانه، بازنمایی، هویتهای سیّال و به ویژه زنانه شکل میگیرد. اگر مفهوم ازآنِخودسازی در آثار هنرمندانی چون شری لیواین، بیشتر به سمت مفاهیم درون حزبی هنری همچون «اصالت» گرایش نشان میداد، آثار شرمن در مقیاسی وسیعتر، ازآنِخودسازیِ عناصر فرهنگ عامه و در عرصهی تئوری نظریههای هویتی همچون نظریهی کوئیر را در بر میگیرد. عکسهایی که او از خود در قالب شخصیت های متنوعیاز کلیشهی زن خانهدار گرفته تا دلقکها و پیرزنان ثروتمند ثبت میکند، به اذعان آرتور دانتو[2] به سختی در ژانر سِلفپرتره قرار میگیرند زیرا واژۀ سِلف به معنای خود، در مفهوم سوژهی دکارتی آن یعنی فاعل شناسا با موجودیت همگن و یکپارچه، این جا و در اوج تسلط پساساختارگرایی[3]، نه تنها متزلزل بلکه کاملاً چندپاره شده است و قائل شدن ماهیتی «اصیل»، حقیقی و یکپارچه برای آن ناممکن به نظر میرسد.
اولین مجموعهی آثار شرمن با عنوان عکس های فیلم بدون عنوان(80-1977)[4] بلافاصله پس از فراغتش از دانشگاه شکل گرفت. این مجموعه را میبایست محل برخورد انبوهی از ارجاعات به مضامین هنری و غیرهنری در قالب عکس دانست که در آن هنرمند با گرفتن انواع ژستهای ملودراماتیک، دست به بازسازی شخصیتهای تئاتر گونه و صحنهسازی شده میزند. شخصیتهای کلیشهای تصویر شده از زنان فیلمهای دههی 50 و 60 در حالاتی معمول و قاعدهمند در قالب وضعیتهایی انتخاب شدهاند که در آن نه تنها نقشها و وظایف، بلکه نمود ظاهری و رفتارها نیز پیرو «اصول» و کلیشههایی معین بود. کدبانویی خانهدار، مسئول کتابخانه و یا دختری «سبکسر» که خود را تحت نگاه خیرۀ مردانه، نگریستهشده و در حال ایفای نقش مییابند. احساس ابُژگیِ واقع شدن تحت این نگاه، به ویژه در هراس و کنترل شدگی در نگاه این زنان به بیرون از کادر، از منظری دیگر تداعیگر زنان هراسناک فیلمهای نُوار است. نکتۀ قابل توجه این است که از همین نخستین مجموعه، شخصیتهای نمایشی، کلیشهای و اغلب تصنعی، سوژهی کار شرمن قرار میگیرند. مساله رسانهها و تصویر بازنمایی زنان در آنها و نیز این که چگونه رسانهها به تداوم این کلیشهها کمک میکنند، یکی دیگر از منابع تغذیهی قوی این مجموعه میباشد.
علاوه بر مفهوم بازنمایی، یکی دیگر از اساسیترین حیطههایی که شرمن با نمایش شخصیتهای متنوعی از خود با آن وارد گفتگو میشود، مسالۀ هویت است. اجراهای نمایشی او در قالب هنرمندی که دائماً هویتهای گوناگونی را برتن میکند، بهخوبی مسالۀ عدم تعیّن هویت را به مخاطب یادآور میشود. نباید فراموش کرد که او درست در زمانی به خلق این آثار میپردازد که با اوجگیری نظریۀ پساساختارگرایی، این مساله دیگر روشن شده است که دالها هرگز به مدلولی متعیّن دلالت نمیکنند و همانطور که دریدا میگوید، تنها در وضعیت بازی و در اقیانوسی شناور از دالها به سر می بریم. با این توصیف دیگر دال ِجنسیت[5] زنانه ، به مدلولِ «طبیعی» هویت جنسی[6] او یعنی تظاهرات رفتاری و احساسی و ظاهری خاصی از جمله ظرافت و احساسگرایی منتج نمیشود، بلکه تنها با هویتهایی انتخابی و بازیگرانه از جنسیت مواجهیم که مانند لباسی پوشیده شده و از تن بیرون میآیند و روزی دیگر و لباسی دیگر. علاوه بر پساساختارگرایی سرنخهای چنین رویکردی در این دوران در تئوری هایی کاملاً مرتبط با جنسیت نیز قابل ردیابی است که نظریۀ کوئیر بیتردید یکی از مهمترین این نظریهها به شمار میآید. شخصیت کلیدی این نظریه یعنی جودیت باتلر با مطرح کردن مفهوم مهم «نمایشی»[7] بودن و سیّالیت هویت، در حقیقت نگاهی دریدایی از نوع دالهای شناور را در عرصۀ جنسیت بهپیش میکشد. این نمایشی بودن و تصنع، بعدها در سری ماسکها یا دلقکها[8](2003) به اوج خود میرسد ماسکهایی که بر خلاف کارکردشان در آثار مدرنیستهایی چون جیمز اِنسور و امیل نولده، نسخههایی بدل از واقعیت نیستند بلکه در واقع تمام چیزی هستند که وجود دارد و نباید به دنبال چهرهای حقیقی در پس آنها باشیم.
چنانچه ملاحظه کردیم ازآنِخودسازی در آثار شرمن در قالب نقل قول از مهمترین مسائل دورانش شکل میگیرد. مسالۀ ارجاع و از آنِخودسازی برای شرمن نه بخشی از اثر، بلکه کلّ پیکرهبندی کار را شکل میدهد. در حالی که چندصدایی در آثار این هنرمند بزرگ دائماً در حال پخش اصواتی از حوزههای تاریخ هنر، فمینیسم، و فلسفه و رسانه است، در تمامی مجموعههایش هم چنان نقش زنان از منظری پسافمینستی از اهمیت اساسی برخوردار است. در حقیقت شرمن را میبایست اجراگری دانست که از اجراهایش عکاسی میکند، «عکاسی ساخته شده»[9] به عنوان متد برجستۀ عکاسی پست مدرن، پیوندهای نزدیکی با چیدمان و اجرا برقرار میکند که خود تاییدی است بر پلورالیسم به عنوان اساسیترین و تنها بنیاد پست مدرنیسم. مفهومی که ازآنِخودسازی در ذیل آن به طور دقیقتری قابل ادراک است یعنی: تکثّر در قالب نقل قول هایی برگرفته از منابع گوناگون.
مهسافرهادیکیا
.