گالری گردی شمارۀ 247
خاک، محسن، خانۀ هنرمندان
مهسافرهادی کیا
(دوهفتهنامۀ تندیس، شمارۀ 247، 3 اردیبهشت 92)
بهار ایرانی
بهار ایرانی عنوان آخرین مجموعه از آثار فریدون آو است که از 23 فروردین ماه در گالری خاک به نمایش در آمده است. مجموعۀ اخیر در تداوم رستم در اواخر تابستان و رستم در چلۀ زمستان تداومی است در نگاه نقادانۀ او از منظر نمادپردازانه با بهرهگیری از اسطورههای ایرانی به وضعیت معاصر.
گلهای خشکیدۀ هفت سین در ترکیب بندی غیر منسجمی در حال سقوطی متناقضنما از فراز پهنۀ سفید رنگ تصویر هستند، درست مانند دانههای برف در اوج فصل سرما. ردپای ته استکانهایی که به جای چای آغشته به آبرنگ شدهاند در همه جای بوم دیده میشود. صفحۀ آگهی روزنامه که در گوشه کنار آثار کلاژ شدهاست، نگاه توام با انتظار و سرگشتگی را نمایندگی میکند که به دنبال فصلی تازه صفحات روزنامه را ورق میزند تا بلکه آن را مانند شغل، کالا یا خدمتی جستجو کند. چنان که از عنوان آن برمیآید آو در این مجموعه نیز مانند مجموعههای گذشته همچون چهارفصل دغدغههای اجتماعی خود را در قالبی به لحاظ فرمال نمادین و پیچیده پیگیری میکند، بیآنکه در این مسیر دست را به سطحی گراییهای رایج بیالاید .در این مجموعه بهار به مثابه نماد تحول و دگرگونی قدم به ایران گذاشته است؛ دورهای از گذار میان سردی و تاریکی اهریمن و گرمی و روشنایی اهورامزدا. مدیوم آبرنگ در این آثار به خوبی در خدمت مضمون اصلی اثر قرار میگیرد: عنصر آب به عنوان نماد بهار در فرهنگ چینی نماد لطافت، بیشکلی چیزی مابین گرما و سرما و فصل تحول است مانند نقاشیهای پیشین او از گلها و انجیرها مسالۀ اتفاق در ترکیب بندی نیز همزمان تاکیدی است بر دگرگونی و دستخوش تغییر بودن. نییویته و خودبخودی سبک آو در این مجموعه طبق معمول به طرز موفقی به خلاف آمد عادت میانجامد: بهار ایرانی بیشتر چیزی شبیه خواب یا رویایی از بهار است رویایی که هرچند ساده تعبیر شده ولی به سادگی تن به تحقق نمیدهد.
اینجا همان جاست؟
این جا همیشه جای دیگریست عنوان نمایشگاه ویدئو - عکس مونا محققی در گالری محسن است. او به عنوان یک هنرمند مهاجر، سردرگمی فرد مهاجر را در از دست دادن نشانههای آشنای سرزمین مادری و مواجهه با نشانههایی تازه به نمایش میگذارد. این نمایشگاه تلاشی است برای بازآفرینی عناصر نوستالژیک در بستر جغرافیایی جدید و متفاوت.
پروژه اصلی شامل ویدیویی است که سناریوی آن بر اساس عمل واسازانۀ التقاط مرزهای جغرافیایی شکل گرفته است؛ محققی دست به تهیۀ نقشهای از شهر تهران میزند با نام خیابانها و محلههای شهر فلورانس و بالعکس. سپس از شهروندان هر شهر میخواهد بر اساس این نقشۀ خود انگاشته به او در یافتن مکان مورد نظرش کمک کنند و نتیجه بالطبع چیزی جز سردرگمی مخاطبان نیست. از سویی دیگر عکسهایی این مجموعه را همراهی میکنند مانند پنجرهای که به رسم دوران جنگ با چسب کارتن به شکل ضربدری پوشانده شده اما از پس آن نه خیابانهای خاکستری تهران، که پاییز فلورانس با درختانی خشکیده به چشم میخورد. زیست التقاطی، متکثر و گاه متناقض انسان معاصر در زندگی فرد در مهاجرت به نقطۀ اوج خود میرسد: او در مکانی زندگی میکند در حالی که انبوهی از تصاویر، دلالتها و معانی مربوط به سرزمینش را در ذهن حمل میکند زیست او در حقیقت در نوعی فضای بینابینیت، تخیلی و گاه سورئال در جریان است. همزمان که انگارههایی چون عدم قطعیت وجود مرزهای متعین فرهنگی فکری را نفی میکنند اما هم چنان مرزی هرچند ذهنی و وابسته به باورها در کار است، این دلیل به خوبی میتواند علت درگیری و مشغولیت اکثریت غالب هنرمندان مهاجر را با مفاهیم، المانها و عناصر فرهنگ کشورشان در قالب آثار هنری توضیح دهد.
حاشیه در مرکز
نمایشگاه آثار هنرمندان خودآموخته به گردآوری علی عزتی سرپرست انجمن، در نگارخانه ممیز خانه هنرمندان برگزار شد. آثار در طیف متنوعی از نقاشی، طراحی و کلاژ تا آثار حجمی در نوسان بود. آثار هنرمندان نَییو ایرانی به روال هنر نییو واجد سادگی، خامدستی، موضوعات بومی و دغدغههای زیستی هنرمندانش بود. اکثر آثار را میتوان در ردۀ آثار بازنمایانه طبقهبندی کرد و تعدادی نیز سعی در واقع پردازی رئالیستی از سوژههای عام مانند کلبهای جنگلی یا تندیس امیرکبیر داشتند. هر چند تفاوت سطح فاحشی میان آثار به چشم میخورد اما همچنان آثار هنرمندان نییو ایرانی به رسم سایر کشورها از پیچیدگی عجیبی برخوردار نیست و همیین خصلت صداقت این آثار را در تقابل با تصنع غالب بر آثار بسیاری از هنرندان حرفهای قرار میدهد. آن ها حاشیهنشینانی هستند که پتانسیلهای خوبی برای رشد دارند و این نمایشگاه و نمایشگاههای دیگری که در سالهای گذشته توسط انجمن برگزار شده فرصت خوبی برای دیده شدن این هنرمندان فراهم ساخته، هرچند این حرکت را باید ابتدای راه تلقی کرد گام موثر بعدی بدون شک میتواند برنامهریزی و سرمایهگذاری نهادهای هنری جهت معرفی این استعدادها به حوزۀ هنر حرفهای باشد.