آن

مهسافرهادی‌کیا

(دوهفته نامۀ تندیس، شمارۀ 251، 28 خرداد 1392)

دُن کیشوتیسم ایرانی

دن کیشوت گفت: «معلوم است که تو از ماجراهای پهلوانی سررشته نداری من به تو می گویم اینها دیو هستند.ا گر می‌ترسی کنار بکش و در آن دم که من یک ‌تنه نبردی بی ‌مانند و هراس‌انگیز با ایشان آغاز می ‌کنم تو دعا بخوان» و پس از ادای این سخنان بی ‌توجه به نصایح مهترش سانکو،که بر سرش بانگ می‌زد: ای امان!آن‌ها مسلماَ آسیای بادی‌اند نه دیو، به مرکب خود«روسی ‌نانت» مهمیز می‌زند. دیو بودن آسیاهای بادی چنان بر لوح ضمیر دن کیشوت نقش بسته بود که نه تنها فریادهای مهترش سانکو را نمی ‌شنید بلکه وقتی هم به نزدیک آسیاهای بادی رسید باز نتوانست به کُنه حقیقت پی ببرد. بالعکس، در حین تاختن هم چنان فریاد می‌زد که: «مگُریزید، ای مخلوقات زشت فرومایه! اینک تنها یک پهلوان است که به شما حمله می ‌کند»!

دن کیشوت عنوان نمایشگاه گروهی است که به نمایشگاه گردانی بهنام کامرانی در گالری آن برگزار شده است. بهنام کامرانی، بابک امانوئل، کریستا ناسی، عادل یونسی، نگار فرجیانی، پیمان پُژهان و پانته‌آ کریمی آثار خود را به این نمایشگاه آورده بودند. دن کیشوت قهرمان اثر سروانتس نویسندۀ اسپانیایی قرون شانزده و هفده، روایت شخصیت نمادین و آیرونیک نجیب‌زاده‌ای است که پس از خواندن داستان‌های قهرمانی و شوالیه‌ای، در دورانی که رسم و آیین این کیش به پایان رسیده  است با ملغمه‌ای از توهم دشمن پنداری و نجات جهان، پیکر لاغرش را سوار بر اسب نحیفش کرده به راه می‌افتد تا :« انتقام تعدي‌ها را بكشد،‌ در رفع ظلم‌ها بكوشد، بيدادگري‌ها را جبران نمايد، جلو تجاوزها را بگيرد، و حساب‌ها را تصفيه كند». داستانی که ابعاد روانشناسانه، فلسفی و اجتماعی آن نه مختص به جغرافیا و نه زمانی خاص، بلکه به همان میزان اسطوره‌ای آشنا و تکرارشونده در جغرافیای زیستی ماست.

نمایشگاه به طور خاص واجد ویژگی‌هایی متمایز از بسیاری دیگر بود: نخست این‌که حضور سه هنرمند ایرانی‌الاصل مقیم خارج از کشور فضای آثار را از آن چه غالباً در گالری‌ها دیده می‌شود متمایز می‌کرد: توجه به تکنیک، منجر به خلق آثاری پخته و پالوده‌تر توسط هنرمندان شده بود دستاوردی که بدون شک محصول آموزشی است که در فضاهای آکادمیک و حرفه ای غرب به هنرمند در راستای دقت و پرکاری داده می‌شود. نقطه قوت دیگر این مجموعه خلق آثار به سفارش نمایشگاه‌گردان و نه بر اساس انتخاب آثار از پیش خلق شده صورت گرفته بود فعلی که اساس فعالیت حرفه‌ای کیوریتینگ است و معمولاً در کشور ما نادیده انگاشتن آن منجر به انتخاب‌های نادرست، غیر دقیق و نامرتبط یا کم ارتباط با مضمون محوری نمایشگاه می‌شود. تعداد هنرمندان حاضر در این نمایشگاه کم بودند و از هر هنرمند حداقل دو اثر تا حداکثر 8 اثر به نمایش در آمد که در مجموع منجر به انسجام و عدم پراکندگی بصری مجموع آثار در کنار یکدیگر شده بود.

بابک امانوئل هنرمند ایرانی الاصل  مقیم امریکا با چهار اثر در این نمایشگاه شرکت کرد که به لحاظ تکنیک و برخورد مفهومی نقاط قوت پر اهمیتی به شمار می‌رفتند در دو اثر با عنوان دیالوگ یک و دیالوگ دو، دیالوگ‌های دن کیشوت بر سطحی از پالان اسبش به طرزی در هم پیچیده با تکنیک چاپ برجسته (relief print) منتقل شده‌اند و در دیگری دیالوگ‌های سانچو پیشکارش بر پالان اسبش  قرار گرفته است، او هم چنین با چسباندن کات‌هایی از کاغذ بر سطح بوم فضای منفی را فعال کرده و ارتباط آن را با سوژه اصلی به خوبی برقرار می‌کند این دو اثر به لحاظ تکنیک برش کاملاً منحصر به فرد بودند. در اثر دیگر بابک امانوئل، ویلیام شکسپیر و سِروانتس علیرغم همه تفاوت‌های سبک در یک روز و در قالب یک عدد به یکدیگر می‌رسند 23 آوریل 1616 که به روایتی سالروز مرگ هر دو نویسنده است در حالیکه که نیزه و پر به نماد این دو نویسنده بر بالای بوم قرار گرفته است . در اثر دیگر او با عنوان این یک آسیاب بادی نیست همین جمله به زبان اسپانیایی بر بوم قرار گرفته، عنوان اثر از سویی ارجاعی تاریخ هنری به «این یک چپق نیست» رنه مگریت دارد و از سویی دیگر ذهن متوهم دن‌کیشوت در قالب شبکه‌هایی تار عنکبوت وار و پیچیده در فضایی سورئالیستی و حتی ترسناک به تصویر کشیده شده در این اثر نیز طراحی های دستی هنرمند با لایه ای از پارافین و جوهر چاپ سیاه پوشانیده شده و سپس با پاک کردن بخش‌هایی از آن طرح را بیرون کشیده است، فضای سیاه اثر در کنار نوشتار غیر تایپی با ابعاد بزرگ و نیز پاک کردن برخی بخشها و باقی گذاشتن بقیه فضای سوء‌ظن و پارانویید نگاه دن کیشوت وار را به خوبی نمایندگی می‌کند. در مجموعه آثار پانته‌آ کریمی که تابلوهای کوچکی از ترکیب چند تکنیک چاپ سیلک، آبرنگ و مداد بر روی مقوا بودند دن کیشوت به ایران آمده است  و اسب او یکی از اسب‌های نگارگری‌های ایرانی انتخاب شده است و به دیالوگی دو پهلو با رویدادهایی از تاریخ ایران می‌پردازد، نگاه پست مدرن کریمی در این مجموعه یعنی ویژگی دیدار طنزآمیز میان گذشته و اکنون به خوبی در خدمت مضمون اصلی نمایشگاه قرار گرفته است. کریستا ناسی نیز به خوبی تکنیک (salvage) را جایگزین دیجیتال پرینت رایج کرده و به این ترتیب نشست تصویر بر روی بوم بسیار بهتر شکل گرفته بود. در ویدیویی از بهنام کامرانی اما ابتدا با اسب دن کیشوت مواجهیم که در هیات اسبی محلی با همان زیورآلات مرسوم در دشتی خشک نجیبانه و مغموم به دوربین می نگرد و سپس دن کیشوت را در قامت مردی سیاه پوش با جامه‌های بومی بر خود حمل می کند قهرمانی که چندان قهرمان نیست سوار بر اسب کج و معوج و بی بضاعتش به سفر قهرمانی می‌اندیشد. اثر نگار فرجیانی اما با به لحاظ سبک و نحوۀ بیان چندان تناسبی با سایر آثار به دست نمی داد. اینستالیشن پیمان پُژهان نمادین‌ترین اثر این نمایشگاه به شمار می‌رفت او دن کیشوت را به عنوان نمادی از تفکر سلب و قالبی معرفی می‌کند که از دریچۀ همین چارچوب جهان را می بیند: قالی ایرانی که به جای لوله شدن به قالبی مکعب مستطیل وار درآمده یا حجمی مملو از حروف فارسی به خطوط مختلف به مثابه نماد سنت کلامی بخشی از آن را در بر گرفته است: اندیشه اصلی این اثر در بهره گیری از نمادپردازی و عنصری غیر از انسان سوار بر اسب به عنوان نمادی از شخصیت دن کیشوت نگاه عمیق او را نشان می‌دهد که البته استفاده از نماد مستعمل فرش ایرانی از خلاقیت و توفیق اثر کاسته است.

دن کیشوت بیش از آن که شخصیتی ادبی باشد یک پدیدۀ فرهنگی است . این همان نگاهیست که در ادبیات فارسی به شخصیتی  مضحک چون «دایی جان ناپلئون» انجامید که داستان نبردهایش با دشمنان خیالی و سوء ظن‌هایش به خودی و غیرخودی، دستمایۀ طنزی اجتماعی شد پدیده‌ای که در این نمایشگاه نیز به خوبی تلاش شد از زاویه دیدهای مختلف و در قالب رسانه‌های متکثری به تصویر کشیده شود .